جواب عربی هشتم صفحه 98 الدرس الثامن

حل تمرین عربی هشتم|درس هشتم

الدرس الثامن

الِْاعْتِمادُ عَلَی النَّفْسِ صفحه 98

تَخْرُجُ عُصْفورَةٌ مِنْ عشُِّها في مَزرَعَةٍ کَبيرَةٍ وَ تَقولُ لِفِراخِها:
«يا فرِاخي، عَليَکُنَّ بِمُراقَبَةِ حَرَکاتِ صاحِبِ الْمَزرَعَةِ. ماذا يَقولُ وَ يَفعَلُ»

گنجشک از لانه اش در مزرعه بزرگ خارج می شود و به جوجه هایش می گوید:

ای جوجه ها،  شما باید مراقب حرکات صاحب مزرعه باشید  ، چه می گوید و چه کار می کند!
الَفَْرْخُ الْاوَّلُ: صاحِبُ المَْزرَعَةِ مَعَ جارِەِ يَذهَبانِ إلیٰ شَجَرَتَينِ وَ يَجلِسانِ بَينَهُما.

جوجه اول: صاحب مزرعه همراه همسایه اش به سوی دو درخت می روند و بین آن می نشینند.
الَفَْرْخُ الثاّني: زَوجَةُ صاحِبِ المَْزرَعَةِ وَ جارَتُها تَذهَبانِ إلیٰ نَفْسِ الشَّجَرَتَينِ.

جوجه دوم: همسر صاحب مزرعه و همسایه شان به سوی همان دو درخت می روند.

اَلْفَرْخُ الثّالِثُ: اَلْجيرانُ يَجلِسونَ عَلَی الْيَمينِ.

جوجه سوم: همسایه ها(مذکر) در سمت راست می نشینند.
اَلْفَرْخُ الْاوَّلُ: اَلْجاراتُ يَجْلِسْنَ عَلَی الْيَسارِ.

جوجه اول: همسایه ها (مونث) در سمت چپ می نشینند.
اَلْفَرْخُ الثّاني: مَا الْخَبَرُ؟ ماذا يَفعَلونَ؟ أَ هذِەِ ضيافَةٌ؟

جوجه دوم: چه خبر است؟ چه کار می کنند؟ آیا این مهمانی است؟
اَلْفَرْخُ الثّالِثُ: اَلنِّساءُ يَجلِبْنَ الطَّعامَ وَ الْخُبْزَ وَ يَجلِسْنَ جَنْبَ الْمائِدَةِ.

جوجه سوم:  خانم ها غذا  و نان می آورند و کنار سفره می نشینند.
اَلْفَرْخُ الْاوَّلُ: اَلرِّجالُ يَجمَعونَ الْحَطَبَ وَ يَجلِبونَ الْماءَ وَ بَعْدَ ذٰلِكَ یَلْعَبونَ.

جوجه اول: مردان هیزم جمع می کنند و آب می آورند و بعد آن بازی می کنند.
 تَرجِعُ الْأُمُّ وَ تَسْأَلُ فِراخَها «ماذا حَدَثَ»؟

مادر بر می گردد و از جوجه هایش می پرسد “چه اتفاقی افتاد؟”
اَلْفَرْخُ الثّاني: صاحِبُ الْمَزرَعَةِ طَلَبَ الْمُساعَدَةَ مِنْ جيرانِهِ لِجَمْعِ الْقَمْح.ِ عَليَنا بِالفِْرارِ.

جوجه دوم : صاحب مزرعه از همسایه هایش برای جمع کردن گندم کمک خواست. ما باید فرار کنیم.
أُمُّ الْفِراخِ: لا؛ نَحْنُ في أَمانٍ في عُشِّنا.

مادر جوجه ها:خیر ، ما در لانه مان در امنیت هستیم.
فِي الْيَومِ الثّاني تَخْرُجُ الْعُصْفورَةُ مِنَ الْعُشِّ وَ تَقولُ لِفِراخِها:

«عَلَيکُنَّ بِالْمُراقَبَةِ؛ إضاعَةُ الْفُرصَة غُصَّةٌ »

در روز دوم گنجشک از لانه خارج می  شود و به جوجه هایش می گوید : باید مراقب باشید ، از دست دادن فرصت غم و اندوه است.

بَعْدَ رُجوعِ الُْامِّ قالَ الْفَرْخُ الثّالِثُ:

«صاحِبُ الْمَزرَعَةِ طَلَبَ الْمُساعَدَةَ مِنْ أَقْرِبائِهِ لِجَمْعِ الْمَحصولِ. عَلَينا بِالْفِرارِ»

بعد از بازگشت مادر ، جوجه سوم گفت :

صاحب مزرعه از نزدیکانش برای جمع کردن محصول کمک خواست. ما باید فرار کنیم.

أُمُّ الْفِراخِ: نَحنُ في أَمانٍ.

مادر چوچه ها : ما در امان هستیم.

فِي الْيَومِ الثّالِثِ:

اَلْفِراخُ: سَمِعْنا أَنَّ صاحِبَ الْمَزرَعَةِ يَقولُ :«سَأَبدَأُ بِجَمْعِ الْقَمحِ بِنَفْسي غَداً»

در روز سوم:

جوجه ها : شنیدیم که صاحب مزرعه می گوید: فردا خودم جمع کردن گندم را شروع خواهم کرد.

خافَتْ أُمُّ الْفِراخِ وَ قالَتْ:«اَلْآنَ عَلَينا بِالْمُهاجَرَةِ»  مادر جوجه ها ترسید و گفت: باید مهاجرت کنیم.

اَلْفِراخُ يَسْأَلْنَ أُمَّهُنَّ:« لِماذا عَلَينا بِالْمُهاجَرَةِ ؟! هوَ وَحيدٌ وَ بِلا صَديقٍ»

جوجه ها از مادرشان پرسیدند: چرا باید مهاجرت کنیم؟! او تنهاست و بدون هیچ دوستی است.

اَلُْامّ: عِندَما يَعْتَمِدُ الْنسانُ عَلیٰ غَيرِەِ؛ لا يَفعَلُ شَيئاً مُهِمّاً؛وَ عِنْدَما يَعْتَمِدُ عَلیٰ نَفْسِهِ؛ يَقدِرُ عَلیٰ کُلِّ شَيءٍ.

مادر: هنگامی که انسان به غیر او اعتماد می کند ، کار مهمی انجام نمی دهد ؛ و هنگامی که به خودش اعتماد می کند ، بر هر چیزی تواناست.

دکمه بازگشت به بالا